بسم الله الرحمن الرحیم
شب سوم
تلاوت قرآن: آیات 38 تا 44 سوره مبارکه احزاب+ سوره مبارکه کوثر
شعر:
وقتی غمت همیشه به عالم مقدس است
هر ماه مثل ماه محرم مقدس است
هم در مرام عشق و هم در مسلک شعور
این غم به صد ادله محکم مقدس است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
تنها به عشق کرب وبلا غم مقدس است
سینه زنی و گریه بماند به جای خود
پیراهن عزای شما هم مقدس است
تا آیه های اشک غمت هست غصه چیست
این قصه مثل سوره مریم مقدس است
معراج کربلا به خدا هیئت است و بس
این روضه های فاطمه ای بس مقدس است
چون که فقط برای شما گریه می کنم
چشمم شبیه چشمه زمزم مقدس است
این دوره هم نشستن ما پای روضه ها
از عصر قبل دوره آدم مقدس است
عبد خدا شدم من اگر هیئتی شدم
با مهر کربلاست نمازم مقدس است
پایین پای بیرق تو هیئت خداست
پس مرگ زیر سایه پرچم مقدس است
شاعر: مصطفی متولیان
×××
متن:
به نام خداوند بخشنده مهربان
قبول که حسین علیه السلام باید میرفت تا دین جدش باقی بماند. اما دیگر چرا طفلی سه ساله را با خود میبرد؟ این سؤال نه اکنون که همان زمان که امام در آستانه خروج از مکه بود از ایشان پرسیده شد. امام شاید نمیتوانست بگوید چرا؟ نمیتوانست بگوید بردن طفل خردسال و کودک شیرخواره به همگان نشان خواهد داد اعماق وجود انسانهایی پست را که دلی سختتر از سنگ برایشان باقی مانده است. به همگان نشان خواهد داد که سقوط چقدر حتمی و نزدیک است. سقوطی به خاطر ایستادن مقابل حجت خدا و امام زمان. سقوطی از سوی کسانی که روزگاری در صف مجاهدان و شمشیرزنان اسلام بودند اما اکنون کارشان به جایی رسیده است که به طفلی خردسال و کودکی شیرخوار رحم نمیکنند. او اینک دختر کوچکش را با خود میبرد تا او رسالت زهرایی خویش را در لرزندان پایههای کاخ ستمگران در نیم شبی در خرابه به انجام رساند و با اقتدای به فاطمه سلام الله علیها خطری را که جامعه اسلامی را تهدید میکند که همانا ایستادن در مقابل ولی خدا و کنار زدن او از صحنه حاکمیت جامعه است فریاد زند.
در نام رقیه فاطمه پنهان است
ازاین دو یکی جان و یکی جانان است
در روی کبود هر دو پیداست خدا
آیینه بزرگ و کوچکش نیز یکی است
رقیه ای که با سر پدر نجوا کند:
یا أبتاه من ذا الذی خضّبک بدمائک؟ یا أبتاه من ذا الذی قطع وریدک؟ یا أبتاه، من ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی؟ یا أبتاه مَن للیتیمة حتّى تکبر؟ یا أبتاه مَن للنساء الحاسرات؟ یا أبتاه مَن للأرامل المسبیّات؟ یا أبتاه مَن للعیون الباکیات؟ یا أبتاه مَن للضائعات الغریبات؟ یا أبتاه مَن للشعور المنشورات؟ یا أبتاه مَن بعدک واخیبتاه، یا أبتاه من بعدک واغربتاه، یا أبتاه لیتنی لک الفداء، یا أبتاه لیتنی قبل هذا الیوم عمیاء، یا أبتاه لیتنی وسدت التراب ولا أرى شیبک مخضّباً بالدماء. ثمّ وضعت فمها على فم الشهید المظلوم، وبکت حتّى غشی علیها، فلمّا حرّکوها فإذا هی قد فارقت روحها الدُّنیا.(مع الرکب الحسینی من المدینة الی المدینة، ج 6 ص 220)
ای نغمه ات تسلی این داغدارها قرآن بخوان قرار دل بی قرارها
نظر |
شب دوم
قرآن: آیات 124 تا 126 سوره مبارکه بقره
با تو شروع میکنم ای ابتدای من
ای جلوه خدایی بیانتهای من
پایان راه تو به خدا ختم میشود
از راه کربلاست مسیر خدای من
لحظه به لحظه محضر زهرا رسیده است
رنگ خدا گرفته اگر گریههای من
از روی فرشهای حسینیه عزا
تا عرش میرود اثر ردپای من
شکر خدا که در دهه آخر الزمان
خرج تو میشود نفس من صدای من
این گریه برای تو کفاره من است
این راه توبهای است برای خطای من
از من نیاز میرسد و از تو ناز، عجب
دردسری شده سفر کربلای من
شاعر: علی اکبر لطیفیان www.rouzeh.blogfa.com
متن:
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداوند برای رشد آدمیان آنان را در بوتههای امتحان میآزماید. حتی خلیل خود، ابراهیم، را نیز آنگاه به مقام امامت رساند که او از امتحانات الهی سربلند بیرون آمد. همچون درافتادن به آتش، دل کندن از همسر و فرزند خردسال، قربانی کردن فرزند جوان و رعنایش.
ابراهیم که از این امتحانات سربلند بیرون آمد امام شد و مستجاب الدعوة. اینک نوبت او بود که دست به دعا بردارد و از خداوند چیزی بخواهد. دعا کرد پرودگارا مکه را سرزمینی امن و آرام قرار ده و ساکنانش را از آنانکه مؤمنند روزی بسیار ده. پرودگار فرمود دعای تو را اجابت میکنم اما کافرنعمتان را اگرچه چند صباحی برخودار خواهم کرد اما به زودی عذابی دردناک را بر آنان مسلط مینمایم.
اما غربت داستان اینجاست که حسینعلیه السلام که امام است و لابد خداوند او را به امتحاناتی سخت آزموده تا او را بدین مقام رسانیده است، در این سرزمینِ امن امنیت نداشت. چنانکه خودش فرمود مردمانی زیر لباس احرامشان شمشیر پنهان نمودهاند و کمر به احرام، نه، که به قتل من بستهاند. اما من خوش ندارم حرمت حرم به واسطه من شکسته شود. بگذار حسین در جایی دیگر به شهادت برسد اما امنیت این سرزمین و حرمت آن لکهدار نشود.
حسین علیه السلام تا آخرین لحظه زندگی در حال امتحان بود. وعده قطعی خداوند نیز این بود که همگان امتحان خواهند شد آن هم امتحاناتی سخت: احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون. آیا مردمان گمان کردند همین که گفتند ایمان آوردیم رها میشوند و دچار امتحانات سخت نخواهند شد.
حال که این چنین است و وعده قطعی خداوند بر امتحان تعلق گرفته است آن هم امتحانی سخت.
یا حسین! ما با تو عهد میبندیم که این راه را با تو طی کنیم و میدانیم تنها کشتی تو و سفینة النجاة توست که میتواند ما را به سلامت از امتحانات آخرالزمان به ساحل نجات برساند.
ای نغمهات تسلی این داغدارها قرآن بخوان قرار دل بیقرارها
این شبها در هیئت میثاق با شهدا حجة الاسلام پناهیان موضوع جایگاه اباعبدالله الحسین علیه السلام در عالم هستی را برای دهه اول در دانشگاه امام صادق علیه السلام انتخاب کرده اند و این حقیر قبل از سخنرانی ایشان در مقدمه قرائت قرآن توضیح مختصری پیرامون آیات عاشورایی قرآن کریم میدهم. تلاش بر این بوده است که آیاتی متناسب با موضوع سخنرانی و روضه هر شب انتخاب شود. جهت استفاده دوستان اشعار انتخابی را به همراه متن ادبی همراه آن تقدیم میکنم امیدوارم منت بگذارید و کاستی ها را متذکر شوید تا اصلاح گردد.
شب اول
قرآن: آیات 30 تا 37 سوره مبارکه بقره
شعر:
این چشمها برای که تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
پیراهن محرم من را بیاورید
دارد زمان هیأت من دیر میشود
با روضه حسین نفس تازه میکنم
وقتی هوای شهر نفسگیر میشود
میآیم از کدورت و اشک عزای تو
سرچشمه طهارت تصویر میشود
من دستمال گریه خود را نشستهام
چون آب هم به نام تو تطهیر میشود
اشک تو تا همیشه جوان میچکد حسین
چشم من است اینکه چنین پیر میشود
من تازه تشنه میشوم و گریه میکنم
وقتی زگریه چشم همه سیر میشود
ایمان به دست معجزه غم بیاورید
پیغمبری که باعث تکفیر میشود
این قطره نیست آینه توست یا علی
در اشک ما حسین تو تکثیر میشود
شاعر: رضا جعفری www.savadeayene.blogfa.com
متن:
به نام خداوند بخشنده مهربان
ای رسول ما یاد آر آن زمانی که پرودگارت به ملائکه فرمود من در زمین نمایندهای خواهم گذاشت. ملائکه گفتند پرودگارا آیا کسی را در زمین قرار میدهی که در آن فساد و خونریزی به راه بیندازد. اگر برای تقدیس و تسبیح است ما این کار را انجام میدهیم. و خداوند فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید. ملائکه در انتظار پاسخ به این سؤال ماندند تا آن که حسین عازم کربلا شد.
«این چه خبر حُزنی است نهفته در نام تو که بیاختیار، دلها را میشکند و اشک را در پشت پلکها بیقرار میکند؟ این چه غم شگرفی است که تداعی خاطرة جانگداز تو بر قلبها مینشاند و جگرها را خواه ناخواه به آتش میکشاند؟ آدم که برای پذیرش توبة خویش، خدا را به اسمای حسنای او سوگند میداد وقتی به نام تو رسید «یا محسن بحق الحسن و الحسین» بیاختیار دلش شکست ... از جبرئیل پرسید که چه سِرّی است در این نام که فرق دل را میشکافد و آسمان چشم را بارانی میکند؟ آن گاه جبرئیلعلیهالسلام مصیبت عاشورای تو را بیان کرد. آدم سیر گریست و تازه به راز «إنی أعلم ما لاتعلمون» خداوند پیبرد.»(مقدمه کتاب آفتاب در حجاب نوشته استاد سیدمهدی شجاعی)
و این چنین داستان حسین علیه السلام و تجلی او در زمین آغاز شد...
ای نغمهات تسلی این داغدارها قرآن بخوان قرار دل بیقرارها
کم کم سیاهی علمت دیده میشود
آثار خیمه های غمت دیده میشود
افتاده سینه ام به تپش های انتظار
از روی تل دل حرمت دیده میشود
این روزها که در آستانه ماه محرمیم فرصتی شد تا نوشته ای که مدتها پیش(27 فروردین 1389) آن را نگاشته بودم را به دوستان تقدیم کنم امید که از نظرات عالمانه شان صاحب این قلم را بی نصیب نگذارند.
اساس گفت و گو پیرامون روضه مکشوف به یک دقت نظر برمیگردد و آن،این که «آقا! روضه مکشوف نخوانید چون مردم قسیالقلب می شوند.»
من با این سخن که باید حرمت روضه امام حسینعلیه السلام و به طورکلی مصائب اهل بیتعلیهم السلام حفظ شود کاملاً موافقم. اما
سخن برسر این است که مگرنه این است که حضرت زهراسلامالله علیها شهید شد،امیرالمومنینعلیهالسلام شهید شد وهمین طور بقیه معصومینعلیه السلام جانشان را فدا کردند برای هدفی بالاتر وآن هدف به سعادت رسیدن مردم درمقیاس جامعه توحیدی بود (این جامعه توحیدی آن قدر مهم است که همینکه یک گروه ادعا کردند که میخواهند جامعه باشند و توحید را تحقق بخشند،مورد امتحانات الهی قرار گرفتند و حجم زیادی از داستانهای قرآن هم به این عدهیعنی همان بنی اسرائیل تعلق یافت. در تأیید این سخن شاید بتوان آیه 4 سورهمبارکه صف را بیان کرد که فرمود:إِنَّ اللَّهَ یحُبُّ الَّذِینَ یُقَتِلُونَ فىِ سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمبُنْیَنٌ مَّرْصُوص و بلافاصله داستان گلایه حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلاماز دست آزار و اذیت های بنی اسرائیل را بیان فرمود.والله العالم ) حال که هدف ایناست پس آیا ما فقط بگوییم امام حسینعلیه السلام شهید شد تا ما گریه کنیم؟!که آنگاه بگوییم روضههای سبک هم اشک مردم را در میآورد پس هدف محقق شد؟!یا این که نه امام حسینعلیه السلام در کربلا همان طور که اوج فضیلتها را به نمایشگذاشت اوج رذیلتها را هم به نمایش گذاشت و با کربلایش به مردم فهماند که کسانیکه دنبال شهوات ودنیاطلبی باشند یا از فدا کردن جانشان، مالشان و حتی ناموسشان
در راه خدا دریغ کنند به چنان درجهای از پستی سقوط میکنند که کارهایی انجام میدهندکه ما به اسم روضه مکشوف آنها را نمی گوییم. نگارنده معتقد است که اتفاقاً باید این کارهارا برای مردم گفت تا مردم بدانند که اگر این ویژ گیها را داشته باشند به چنین درهای از پستیسقوط میکنند تا هم نفرت شنوندگان از دشمنان ولی خدا بیشتر شود و هم بیشتر مراقبخودشان باشند که مبادا آنها نیز به چنین درهای سقوط کنند اما اگر ما به اسم روضه مکشوف(که البته اینها روضه مکشوف است) این کارها را برای مردم نگوییم آن وقت هدف امام حسینعلیه السلامبه طور کامل تحقق نیافته است. آنچه این نظر را تقویت می کند سیره اهل بیتعلیهم السلامبعد از امام حسینعلیه السلام است مثل حدیث امام رضاعلیهالسلام خطاب به ریان بن شبیبکه شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در امالی آن را نقل کرده است؛ یا عبارتی که امام سجادعلیهالسلامدر مجلس یزیدلعنه الله فرمودند که یک جمله آن این است:«أنا ابن المرمل بالدماء» و از همه اینها واضحترزیارت ناحیه مقدسه است که عباراتی عجیب و تکان دهنده دارد. این مطلب که پیرامون روضه مکشوف
گفته شد نه تنها درمورد امام حسینعلیه السلام بلکه درمورد روضه دیگر معصومین خصوصاً حضرت زهراسلام الله علیهانیز هست. به عنوان نمونه شیخ عباس قمیرضوان الله تعالی علیه در بیت الأحزان وقایعی چنان سهمگینو تکان دهنده بیان کرده است که قلم از نوشتن آنها میلرزد و زبان از گفتن آن باز میماند. اما باید اینهابرای مردم گفته شود تا مردم بدانند که انسانهایی میتوانند آن چنان در دره پستی سقوط کنند که کارهایی(نه با نوه پیامبرشان که دختر پیامبرشان ونه بعد از 50 سال از رحلت پیامبرشان بلکه تنها چند روز پس از رحلت پیامبرشان)انجام دهند یا اینکه در مقابل چنین کارهایی سکوت کنند که موی بر اندام انسان بیداردل و دارای فطرت سالم راست میکند.اما با همه این اوصاف نگارنده بر این نکته تأکید می ورزد که حرمت مجلس روضه باید حفظ شود وآن شرایطی که که بایدبرای روضه خواندن فراهم باشد به وجود آورده شود آنگاه گفت که: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍفَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَرَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُون...»
امروز شما ببینید وسایل تبلیغ در دنیا چقدر متنوع شده؛ این طرفِ دنیا یک نفر جوان پاى یک دستگاه کوچک مىنشیند و افکار، تصورات، تخیلات، پیشنهادهاى فکرى و پیشنهادهاى عملى را از سوى هر کسى - بلکه هر ناکسى - از آن طرفِ دنیا دریافت مىکند. امروز اینترنت و ماهواره و وسایل ارتباطىِ بسیار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جاى دنیا مىرسد. میدان افکار مردم و مؤمنین، عرصهى کارزار تفکرات گوناگون است. امروز ما در یک میدان جنگ و کارزار حقیقىِ فکرى قرار داریم. این کارزار فکرى بههیچوجه به زیان ما نیست؛ به سود ماست. اگر وارد این میدان بشویم و آنچه را که نیاز ماست - از مهمات تفکر اسلامى و انبارهاى معارف الهى و اسلامى - بیرون بکشیم و صرف کنیم، قطعاً بُرد با ماست؛ لیکن مسأله این است که ما باید این کار را بکنیم.(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از روحانیون استان کرمان 11 اردیبهشت 84)
این روزها که از یک سو از غدیر علی گذشته ایم و در آستانه محرم حسین علیه السلام قرار داریم باید از غدیر آب برداریم تا در کویر تفتیده طف تشنه نمانیم که این تشنه ماندن برخلاف تشنگی حسین سلوک آور که نیست بماند سقوط آور است و موجب هلاکت. چرا که آبی که در غدیر در کام جان میریزند آب معرفت به دست ساقی کوثر است و همین آب بود که علی اکبر را در آن گرماگرم نبرد پا بر جا نگه داشت تا آخرین قطره خونش ایستادگی کند. و مزدش را از دست جدش بگیرد و در هنگامه شهادت ندا دهد: یا ابتاه هذا جدی رسول الله صلّى اللّه علیه و آله قد سقانی بکأسه الأوفى شربة لا أظمأ بعدها أبدا. آری سیراب شدگان زمزم غدیر توانستند بر عهدی که با علی بسته بودند بمانند و در کربلا حتی اگر بیعت برداشته شود حسین را تنها نگذارند. اما یک سؤال: کسی میداند حبیب و مسلم و بریر و زهیر و ... در حجة البلاغ بودند یا نه؟
مبارک بودن به این است که اولاً دلتان انشاءاللَّه شاد باشد، روحتان برخوردار از آرامش و سکینهى الهى باشد، همهى وجودتان سرشار از اعتماد به خدا و توکل به خداى متعال باشد. اگر اینها شد، عید به طور کامل براى شما مبارک است. سعى کنیم اینها را براى خودمان تدارک ببینیم؛ دلهایمان را شاد کنیم، جانهایمان را از سکینهى الهى برخوردار کنیم، اعتماد به خدا را هم در وجود خودمان روز به روز بیشتر کنیم.(بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت تبریک اعیاد شعبانیه 23 تیرماه 1388)
انشاالله عید بر همگی مبارک باشد.
بیانی از آیت الله جوادی آملی در مورد دعای عرفه
اسارت نفس و رهن جان
همه ما کم و بیش، با شدت و ضعف این را در خود تجربه کردیم و تجربه می کنیم. می رویم، یک کار خیری را انجام دهیم، ولی نمی توانیم، نمی شود! حالا یا نماز شب است، یا پرهیز از هر حرفی است، یا پرهیز از هر خاطره ای است، یا از خیالی است؛ کار، کار بدی است، می دانیم. می خواهیم هم ترک کنیم، امّا نمیتوانیم! بعضی از کارها، کار خیلی خوبی است؛ میخواهیم انجام بدهیم، ولی نمیتوانیم. این «نمیتوانیم» که خود ما میگوئیم، بعضیها هم می گویند، راست است. گاهی انسان واقعاً نمیتواند انجام بدهد!
از نتوانستن ما این است که ما آزاد نیستیم، در بندیم، اسیریم . اگر همه این راهها هست؛ یعنی مقصد خوب است، مقصود خوب است، راه باز است، ما هم تصمیم داریم، می خواهیم انجام بدهیم ولی موفق نمی شویم معلوم می شود یک جای کار گیر است! و آن، این است که دست و پای ما بسته است. اگر دست و پای ما باز بود، به خوبی انجام می دادیم. دلیلی هم که می خواهیم اقامه بکنیم، می بینیم برهانی نداریم. معلوم می شود ما بندیم! پایمان به یک جا گره خورده است. این را می گویند: «رهین».
حالا چرا ما در بندیم؟ چرا در گروایم؟ برای اینکه بدهکاریم. خب آدم بدهکار باید گرو بدهد دیگر! اگر کسی به زید و عمر بدهکار بود، مسائل مالی بود، این می تواند خانه و زمین و فرش را رهن بگذارد. امّا اگر به خدا و پیامبر و قرآن و عترت (علیهم الصّلاه و علیهم السّلام) بدهکار بود، یک گناهی کرده است، این را که دیگر زمین و خانه و فرش را رهن نمی گیرند! خود این آدم را رهن می گیرند. خود انسان در گرو است. تا فک رهن نشود، نمی تواند کار انجام بدهد.
این دو تا آیه دارد: آنها که اصحاب میمنت اند، اصحاب یمین اند، کارشان با یمن و برکت است، نقصی در کار اینها نیست، اینها بدهکار نیستند و برای همین آزادند.
کلّ امرئ بما کسب رهین.
کلّ نفس بما کسبت رهینة الا اصحاب الیمین.
در دعای نورانی سیدالشهداء (ع) در عرفه، یکی از چیزهائی را که از ذات أقدس له مسئله کردند، شما هم ان شاء الله مسئلت میکنید، ما هم امروز مسئلت میکنیم این است که عرض می کنیم: خدایا! و فکّ رهانی چه مسائل مالی و دین و اینهائی که داریم، فکّ رهن بکن! هم توفیق بده دیون ظاهری ما ادا بشود و هم توفیق بده که دیون باطنی ما ادا بشود. انّ دین الله احقّ أن یقضی.
شخصی آمد حضور وجود مبارک رسول گرامی (ص)، درباره حج سوال کرد: مادرم یا پدرم، مستطیع بودند، مکّه نرفتند الآن وظیفه ما چیست؟ فرمود: از مال او، از اصل مال او باید یک مقداری پول بگیرید، برای او حج ادا کنید، چرا؟ انّ دین الله احقّ أن یقضی. معلوم می شود حقوق الهی، دیون الهی است . اگر کسی یک تکلیفی را انجام نداد، بدهکار است. خوب بدهکار را گرو می گیرند. ما اگر تکالیف الهی را انجام دادیم، بدهکار نیستیم. وقتی بدهکار نبودیم، آزادیم. این می شود « فکّ رهن ». آنوقت آدم یا چیزی را تصمیم نمیگیرد، یا اگر تصمیم می گیرد، به خوبی انجام می دهد.