بسم الله الرحمن الرحیم
شب چهارم محرم الحرام 1435- مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
تلاوت آیات 101 تا 105 سوره مبارکه انبیاء
از کوفه مرد با دل بی تاب می رسید
دریای عشق تشنه، لب آب می رسید
یک نامه از حبیب به دستش رسیده بود
از این سبوی می زده سیراب می رسید
"حی علی الصلاة" صدای اذان کیست؟!
دلداده ای به مسجد و محراب می رسید
یک حلقه دورِ خاتم پیغمبری زدند
این پیر نیز در صف اصحاب می رسید
شب ها برای خواندن قرآن که می نشست
آن روزها سوره احزاب می رسید
تا در وفا به عهد زبانزد شود حبیب
یک کربلا به تیره اعراب می رسید
***
این بی قرار، عرصه برایش عجیب نیست
شمشیر با شکوفه زخمش غریب نیست
هر کس که نام لیلی او را شنیده است
از وادیِ جنون ، دلِ او بی نصیب نیست
دیده ست در میان دو انگشت او بهشت
اینها برای عاشق او دلفریب نیست؟!
لشکر میان همهمه از خود سوال کرد:
این پیرمردِ پُر دل و جرات حبیب نیست؟!
این آیهها که روی لبش موج می زند
امواج آیه آیه "امن یجیب" نیست؟!
گل زخم یا ستاره به جسمش رسیده است؟!
این آسمان که هست کنارش طبیب نیست؟!
این شور و شوق چیست مرا مست می کند؟!
این عطر ، عطر دلکش او عطر سیب نیست؟!
فاطمه نانی زاد
داستان یاران از آغاز تاریخ همواره مایه عبرت بوده است. خداوند از یارانی یاد کرده است که مایه نصرت انبیای الهی بوده اند.
تاریخ بیوفایی یارانی را به چشم دیده است و از این رو حق دارد زینب اگر که نگران باشد مباد برادرش حسین همچون حسن علیهماالسلام یارانش تنهایش بگذارند. امام او را این گونه دلداری داد که زینبم نگران نباش ایشان را آزمودهام و میدانم که همچون کوه استوار و بشکوه خواهند ایستاد.
و در شب عاشورا به آنان فرمود اصحابی باوفاتر از شما نمیشناسم.
نه تنها اباعبدالله در راه رسیدن به کربلا و نیز شب عاشورا ایشان را آزمود؛ تاریخ نیز این بزرگ مردان را آزموده بود و اینان سربلند از امتحانات الهی بیرون آمده بودند و از این رو بیجهت نبود اگر آن وعده نیکوی الهی که برای یاران حسین علیه السلام رقم خورده بود این گونه بر زبان امیرمؤمنان جاری شد که "مصارع عشّاق، شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم من بعدهم." مکان به زمین افتادن عاشقانی که هیچ یک از گذشتگان به آنان نخواهند رسید و آیندگان نیز به آنان نخواهند رسید.
چه امتحانات سختی را هر یک پشت سر گذاشته بودند تا به توفیق یاری پسر دختر رسول خدا نائل آمدند. برخی همچون شوذب بن عبدالله از امتحان سخت جمل، صفین و نهروان در رکاب امیرمؤمنان سربلند بیرون آمدند.
دیگر بماند بریر بن خضیر همدانی...معلم قرآن کوفه
بماند حبیب بن مظاهر اسدی...یار فقیه امام حسین علیه السلام
بماند....
بماند....
بماند....
آنگاه که از این امتحانات سربلند بیرون آمدند وعده نیکوی پروردگار را به عیان مشاهده کردند.
ان الذین سبقت لهم منا الحسنی اولئک عنها مبعدون.
فرمودند یاران حسین علیه السلام در کتابی نزد ما مکتوبند.
و راه همچنان باز است که موعود موجود را نیز یارانی باید چون یاران سیدالشهداء...
و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتیم که: زمین را بندگان شایسته ما به میراث مىبرند.
نظر بدهید |
بسم الله الرحمن الرحیم
شب سوم محرم الحرام 1435- مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
تلاوت آیات 35 تا 37 سوره مبارکه آل عمران
حق خواسته که دست عطا داشته باشی
بالا بنشینی و گدا داشته باشی
والله که حق است که در جمع بزرگان
بالای سر عمّه تو جا داشته باشی
رزّاقی و روزی خور این سفره دوعالم
ای کاش برایم تو غذا داشته باشی
تو جمع صفاتی تو خودت جلوه ذاتی
باید حرمی نزد خدا داشته باشی
از آن همه شهزاده ارباب تو باید
مخصوص خودت صحن و سرا داشته باشی
گر قصد کنی نیل شکافی به نگاهی
محتاج نباشی که عصا داشته باشی
تو فاتح شامی سزد آن کس که مقامت
فرمانده ی کل قوا داشته باشی
پیغمبر عشاق حسینی و عجب نیست
صد تازه مسلمان همه جا داشته باشی
ای کاش که در رهگذر عرش؛ توقف ...
....در بین حسینیه ما داشته باشی
سید حسین جلیلیان
داستان از جاهلیت شروع شده بود که وقتی به مردی بشارت تولد دختر داده میشد از شدت خشم سیاه میشد و با خود فکر میکرد که حال باید چه کند؟ آیا با خواری و سرافکندگی او را نگاه دارد یا آن که در این ننگ را در زیر خاک پنهان نماید.
خورشید پیامبر رحمت و مهربانی طلوع کرد و با بوسیدن دست دختر به همگان نشان داد که دختر نه تنها مایه سرافکندگی نیست بلکه انیس و مونس تنهایی پدر است.
اما مردمان بعد پیامبر دیگر بار به دوران جاهلیت بازگشتند و دین را چون پوستینی وارونه کردند که نه زیبایی داشت و نه گرما.
حسینعلیهالسلام نوه همین پیامبر دیگر بار باید همچون جدش در جاهلیتی این بار آمیخته با نام اسلام بعثتی بدون وحی را آغاز کند و دین راستین را به مردمان بشناساند و از این رو در شگفت نباید بود اگر او نیز رسالت عظیم خود را از بیست و هفتم ماه رجب یعنی سالروز بعثت نبوی آغاز کند و به مردمان به گرداب جاهلیت فرو رفته دگر بار ارزش و مقام زن را یادآوری کند. با همین منطق است که سخن مردمانی که او را از به همراه بردن خانواده نهی میکردند رنگ میبازد چرا که آن چه در ذهن حسین علیه السلام میگذرد دیگران از آن بی خبرند. او به خوبی میدانست که کسی میتواند رسالت عظیم حسینی را تکمیل کند همین زنان و دختران حرم رسول الله در سایه هدایت امام سجاد علیه السلام هستند.
اباعبدالله علیه السلام به خوبی داستان نذر مادر مریم را به خاطر داشت که آنچه در رحم داشت برای خدمتکاری حرم الهی نذر کرده بود اما وقتی فرزندش دختر شد به پروردگار عرض کرد خداوندا آن چه به من عطا کرده ای دختر است و تو خود بهتر میدانی که دختر همچون پسر نیست. اما خداوند چیزی میدانست که مادر مریم از آن بی خبر بود. لذا نذر او را به نیکویی پذیرفت و مریم را به مقامی رساند که نه تنها برکت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام را با خود به همراه داشت بلکه بهانه تولد یحیی نیز همو بود چه که خداوند فرموده است هر بار که زکریا در محراب مریم داخل میشد نعمت های الهی را نزد او مییافت و آنگاه که به لطف الهی نسبت به مریم آگاه شد دعا کرد که خداوندا مرا نیز فرزندی صالح عطا کن.
اما انجام این رسالت چندان هم برای رقیه ارزان نبود. سربسته بگویم که به بابا گفت:
من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم
آخر شکسته دشمن دندان شیری ام را
بسم الله الرحمن الرحیم
شب دوم- مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
ورود به کربلا- تلاوت آیات 78 تا 82 سوره مبارکه اسراء
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت
حس غم جدایی این دشت لاله خیز
بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت
فالی زدم به مصحف پیشانی ات حسین
آیات غربت تو دلم را فرا گرفت
در این حسینیه که همان عرش کبریاست
حق امتحان ز قافله ی انبیاء گرفت
تنها دلیل بودن من سایه ی سرم
زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت
بین خیام خیمه ی عباس دیدنی است
شکر خدا رکاب مرا آشنا گرفت
تا وقت هست حلقه ی انگشتری در آر
از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت
وای از دل رباب که بیند به جای آب
تیر سه پر به حنجر شش ماهه جا گرفت
اینجا درخت و نیزه تفاوت نمی کند
هر یک به سهم خویش نشان تو را گرفت
تو ناله می زنی عوضش سنگ می زنند
وای از دمی که دور تو را نیزه ها گرفت
وای از شتاب دست پلیدی که عاقبت
زیور ز گوش دخترکان بی هوا گرفت
حتی مدینه این همه زجرم نداده بود
یک نیم روز جان مرا کربلا گرفت
احسان محسنی فر
***
کربلا را داستانی عجیب است هم از این جهت که به فرموده امام معصوم قطعه ای از بهشت بوده است که خداوند آن را در زمین به ودیعت نهاده است و آن گاه که زمین با زلزله قیامت به شدت به لرزه درآید به جایگاه اصلی خود بازگردانده خواهد شد و هم از آن جهت که قدمگاه انبیای و اولیای الهی بوده است؛ قدمگاه آدم و جاری شدن خون از پایش، یادآور نوح و متلاطم شدن کشتی اش؛ قدمگاه عیسی و یارانش و قدمگاه امیرمؤمنان علی علیه السلام که نقل شده است در جریان جنگ صفین به کربلا رسید بسیار گریست تا آن جا که جملگی یاران از گریه ایشان گریستند و فرمود لحظاتی که خواب چشمانم را درربود فرزندم حسین را به خواب دیدم که در دریای خون غوطه ور شده است اما فریاد استغاثه او را کسی پاسخ نمیدهد.
و حسین علیه السلام در آستانه ورود به سرزمین موعود است...
شاید با خود زمزمه میکند: "وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً (80) پروردگارا! مرا [در هر کار و شغلى] به نیکى وارد کن و به نیکى بیرون آور و برایم از نزد خود نیرویى یارى دهنده قرار ده.
یا حسین اگر مردمان به ندای هل من ناصرت لبیک نگفتند در عوض خداوند سلطانی یاریگر را برای انتقام خونت و اتمام کارت قرار داده است که همان مهدی آل محمد است.
با سلام به همه دوستان توفیقی شد تا در این شبها مجدداً در هیئت میثاق با شهدا خدمتی به عزاداران امام حسین علیه السلام کنم. یادداشتهایی که برای برنامه روایتگری در مقدمه قرآن برداشته ام را مثل سال قبل قرار داده ام انشاالله مفید باشد. ببخشید اگر گاه اشعار تکراری هست. انشاالله دوستان هم در معرفی شعر خوب حقیر را یاری کنند. ارادتمند
شب اول محرم الحرام 1392- مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
با تو شروع میکنم ای ابتدای من
ای جلوه خدایی بیانتهای من
پایان راه تو به خدا ختم میشود
از راه کربلاست مسیر خدای من
لحظه به لحظه محضر زهرا رسیده است
رنگ خدا گرفته اگر گریههای من
از روی فرشهای حسینیه عزا
تا عرش میرود اثر ردپای من
شکر خدا که در دهه آخر الزمان
خرج تو میشود نفس من صدای من
این گریه برای تو کفاره من است
این راه توبهای است برای خطای من
«این چه خبر حُزنی است نهفته در نام تو که بیاختیار، دلها را میشکند و اشک را در پشت پلکها بیقرار میکند؟ این چه غم شگرفی است که تداعی خاطرة جانگداز تو بر قلبها مینشاند و جگرها را خواه ناخواه به آتش میکشاند؟ آدم که برای پذیرش توبة خویش، خدا را به اسمای حسنای او سوگند میداد وقتی به نام تو رسید «یا محسن بحق الحسن و الحسین» بیاختیار دلش شکست ... از جبرئیل پرسید که چه سِرّی است در این نام که فرق دل را میشکافد و آسمان چشم را بارانی میکند؟ آن گاه جبرئیلعلیهالسلام مصیبت عاشورای تو را بیان کرد. آدم سیر گریست و تازه به راز «إنی أعلم ما لاتعلمون» خداوند پیبرد.»[1]
سلام بر مسلم، شهید پیشگام نهضت حسین علیه السلام، او که به درستی به راز معیت با امام پی برد و به تماشا نشاند استجابت این خواسته زیارت عاشورا را که: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْن؛ چرا که فهمید معیت با امام نه به معنای بودن جسم در کنار اوست بلکه اصل قلب آدمی است که با امامش باشد. تجلی این معیتش را نیز ترجیح خواشته امام بر خواسته خویش قرار داد و با آن که از عمق خواهان بودن در کنار امام حسین علیه السلام بود اما تمثیل امر امام را معنای حقیقی تبعیت از او میدانست.
اما داستان مسلم درس دیگری نیز دارد و آن نهراسیدن در مقابل خیل دشمن است. او در این عرصه نیز به نظاره نشاند فرمایش امیرمؤمنان را که فرمود: در مسیر حق از قلت یاران نهراسید. او چونان مولایش علی علیه السلام بود که در زیارت روز غدیر میخوانیم: انت القائل لا تزیدنی کثرة الناس حولی عزة و لا تفرقهم عنی وحشة؛ یا علی تو بودی آن که گفت اگر همه مردم به دور علی گرد آیند بر عزت او افزوده نخواهد شد و تنها گذاشتنشان نیز او را وحشت زده نخواهد کرد. چرا که خداوند همواره با اوست
مسلم نه آن گاه که کوفه به دورش حلقه زدند و او نامه امام را برای ایشان خواند و آنها گریستند خداوند را از یاد برد و نه آنگاه که همین مردمان نه تنها تنهایش گذاشتند- که ای کاش این گونه بود- بلکه مقابلش شمشیر به دست گرفته و جنگیدند از یاد خدا غافل شد.
مسلم تجلی این آیات قرآن کریم بود که الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل.ولى [این تهدید] بر ایمانشان افزود، و گفتند: خدا ما را بس است، و او نیکو وکیل و کارگزارى است.
و مسلم به راستی شیعه علی علیه السلام بود...