با سلام به همه دوستان توفیقی شد تا در این شبها مجدداً در هیئت میثاق با شهدا خدمتی به عزاداران امام حسین علیه السلام کنم. یادداشتهایی که برای برنامه روایتگری در مقدمه قرآن برداشته ام را مثل سال قبل قرار داده ام انشاالله مفید باشد. ببخشید اگر گاه اشعار تکراری هست. انشاالله دوستان هم در معرفی شعر خوب حقیر را یاری کنند. ارادتمند
شب اول محرم الحرام 1392- مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
بخش اول: اشعار
با تو شروع میکنم ای ابتدای من
ای جلوه خدایی بیانتهای من
پایان راه تو به خدا ختم میشود
از راه کربلاست مسیر خدای من
لحظه به لحظه محضر زهرا رسیده است
رنگ خدا گرفته اگر گریههای من
از روی فرشهای حسینیه عزا
تا عرش میرود اثر ردپای من
شکر خدا که در دهه آخر الزمان
خرج تو میشود نفس من صدای من
این گریه برای تو کفاره من است
این راه توبهای است برای خطای من
بخش دوم: متن ادبی
«این چه خبر حُزنی است نهفته در نام تو که بیاختیار، دلها را میشکند و اشک را در پشت پلکها بیقرار میکند؟ این چه غم شگرفی است که تداعی خاطرة جانگداز تو بر قلبها مینشاند و جگرها را خواه ناخواه به آتش میکشاند؟ آدم که برای پذیرش توبة خویش، خدا را به اسمای حسنای او سوگند میداد وقتی به نام تو رسید «یا محسن بحق الحسن و الحسین» بیاختیار دلش شکست ... از جبرئیل پرسید که چه سِرّی است در این نام که فرق دل را میشکافد و آسمان چشم را بارانی میکند؟ آن گاه جبرئیلعلیهالسلام مصیبت عاشورای تو را بیان کرد. آدم سیر گریست و تازه به راز «إنی أعلم ما لاتعلمون» خداوند پیبرد.»
سلام بر مسلم، شهید پیشگام نهضت حسین علیه السلام، او که به درستی به راز معیت با امام پی برد و به تماشا نشاند استجابت این خواسته زیارت عاشورا را که: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْن؛ چرا که فهمید معیت با امام نه به معنای بودن جسم در کنار اوست بلکه اصل قلب آدمی است که با امامش باشد. تجلی این معیتش را نیز ترجیح خواشته امام بر خواسته خویش قرار داد و با آن که از عمق خواهان بودن در کنار امام حسین علیه السلام بود اما تمثیل امر امام را معنای حقیقی تبعیت از او میدانست.
اما داستان مسلم درس دیگری نیز دارد و آن نهراسیدن در مقابل خیل دشمن است. او در این عرصه نیز به نظاره نشاند فرمایش امیرمؤمنان را که فرمود: در مسیر حق از قلت یاران نهراسید. او چونان مولایش علی علیه السلام بود که در زیارت روز غدیر میخوانیم: انت القائل لا تزیدنی کثرة الناس حولی عزة و لا تفرقهم عنی وحشة؛ یا علی تو بودی آن که گفت اگر همه مردم به دور علی گرد آیند بر عزت او افزوده نخواهد شد و تنها گذاشتنشان نیز او را وحشت زده نخواهد کرد. چرا که خداوند همواره با اوست
مسلم نه آن گاه که کوفه به دورش حلقه زدند و او نامه امام را برای ایشان خواند و آنها گریستند خداوند را از یاد برد و نه آنگاه که همین مردمان نه تنها تنهایش گذاشتند- که ای کاش این گونه بود- بلکه مقابلش شمشیر به دست گرفته و جنگیدند از یاد خدا غافل شد.
مسلم تجلی این آیات قرآن کریم بود که الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل.ولى [این تهدید] بر ایمانشان افزود، و گفتند: خدا ما را بس است، و او نیکو وکیل و کارگزارى است.
و مسلم به راستی شیعه علی علیه السلام بود...