بسم الله الرحمن الرحیم
شب سوم محرم الحرام 1435- مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
تلاوت آیات 35 تا 37 سوره مبارکه آل عمران
بخش اول: اشعار
حق خواسته که دست عطا داشته باشی
بالا بنشینی و گدا داشته باشی
والله که حق است که در جمع بزرگان
بالای سر عمّه تو جا داشته باشی
رزّاقی و روزی خور این سفره دوعالم
ای کاش برایم تو غذا داشته باشی
تو جمع صفاتی تو خودت جلوه ذاتی
باید حرمی نزد خدا داشته باشی
از آن همه شهزاده ارباب تو باید
مخصوص خودت صحن و سرا داشته باشی
گر قصد کنی نیل شکافی به نگاهی
محتاج نباشی که عصا داشته باشی
تو فاتح شامی سزد آن کس که مقامت
فرمانده ی کل قوا داشته باشی
پیغمبر عشاق حسینی و عجب نیست
صد تازه مسلمان همه جا داشته باشی
ای کاش که در رهگذر عرش؛ توقف ...
....در بین حسینیه ما داشته باشی
سید حسین جلیلیان
بخش دوم: متن ادبی
داستان از جاهلیت شروع شده بود که وقتی به مردی بشارت تولد دختر داده میشد از شدت خشم سیاه میشد و با خود فکر میکرد که حال باید چه کند؟ آیا با خواری و سرافکندگی او را نگاه دارد یا آن که در این ننگ را در زیر خاک پنهان نماید.
خورشید پیامبر رحمت و مهربانی طلوع کرد و با بوسیدن دست دختر به همگان نشان داد که دختر نه تنها مایه سرافکندگی نیست بلکه انیس و مونس تنهایی پدر است.
اما مردمان بعد پیامبر دیگر بار به دوران جاهلیت بازگشتند و دین را چون پوستینی وارونه کردند که نه زیبایی داشت و نه گرما.
حسینعلیهالسلام نوه همین پیامبر دیگر بار باید همچون جدش در جاهلیتی این بار آمیخته با نام اسلام بعثتی بدون وحی را آغاز کند و دین راستین را به مردمان بشناساند و از این رو در شگفت نباید بود اگر او نیز رسالت عظیم خود را از بیست و هفتم ماه رجب یعنی سالروز بعثت نبوی آغاز کند و به مردمان به گرداب جاهلیت فرو رفته دگر بار ارزش و مقام زن را یادآوری کند. با همین منطق است که سخن مردمانی که او را از به همراه بردن خانواده نهی میکردند رنگ میبازد چرا که آن چه در ذهن حسین علیه السلام میگذرد دیگران از آن بی خبرند. او به خوبی میدانست که کسی میتواند رسالت عظیم حسینی را تکمیل کند همین زنان و دختران حرم رسول الله در سایه هدایت امام سجاد علیه السلام هستند.
اباعبدالله علیه السلام به خوبی داستان نذر مادر مریم را به خاطر داشت که آنچه در رحم داشت برای خدمتکاری حرم الهی نذر کرده بود اما وقتی فرزندش دختر شد به پروردگار عرض کرد خداوندا آن چه به من عطا کرده ای دختر است و تو خود بهتر میدانی که دختر همچون پسر نیست. اما خداوند چیزی میدانست که مادر مریم از آن بی خبر بود. لذا نذر او را به نیکویی پذیرفت و مریم را به مقامی رساند که نه تنها برکت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام را با خود به همراه داشت بلکه بهانه تولد یحیی نیز همو بود چه که خداوند فرموده است هر بار که زکریا در محراب مریم داخل میشد نعمت های الهی را نزد او مییافت و آنگاه که به لطف الهی نسبت به مریم آگاه شد دعا کرد که خداوندا مرا نیز فرزندی صالح عطا کن.
اما انجام این رسالت چندان هم برای رقیه ارزان نبود. سربسته بگویم که به بابا گفت:
من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم
آخر شکسته دشمن دندان شیری ام را