بسم الله الرحمن الرحیم
شب دهم محرم الحرام 1435- هیأت میثاق با شهدا
تلاوت آیات 175 تا 179 سوره مبارکه آل عمران و آیات 27 تا 30 سوره مبارکه فجر
بخش اول: اشعار
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد
آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشد
مقصود از تکلم طور از تو گفتن است
موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد
روز ازل برای گلوی تو هیچ کس
غیر از خدای عز و جل خونبها نشد
در خلقتش زمین و مکانهای محترم
بسیار آفرید ولی کربلا نشد
گرچه هزار سال تو را گریه کرده اند
یک گوشه از حقوق لب تو ادا نشد
داغ تو اعظم است تحمل نمی شود
در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد
علی اکبر لطیفیان
بخش دوم: متن ادبی
شب موعود فرا رسیده است. مردان بزرگ که روزهای بزرگی میآفرینند به پشتوانه شبهای بزرگ است. عصر امروز آنگاه که لشگریان شیطان که با فریب عمر بن سعد بن ابیوقاص به خیال این که لشگریان خدا، خیل الله و یا جندالله هستند به خیام حسینی حملهور شدند. شاید برای آن که کار را در شب تمام کنند و بعدها بتوانند با همین نیرنگ مردمان را بفریبند که شب بود و ما در تاریکی متوجه بسیاری از ماجراها نشدیم. امام حسین علیه السلام از اباالفضل میخواهد که از آنان برای یک شب فرصت بگیرد تا نماز و قرآن بخوانند و دعا و استغفار کنند. آنان با اما و اگر این خواسته امام را پذیرفتند اما هر چه بود راضی شدند که یک شب را به حسین علیه السلام فرصت دهند. آخرین فرصت برای نماز و دعا و قرآن و استغفار؛ همه لشگر اباعبدالله علیه السلام را تا صبح بیدار نگه میدارد. نوشتهاند که در آن شب زمزمه قرآن و دعا و نماز از خیام حسینی قطع نشد.
عاشقان زمزمه آغاز کردهاند. حبیب مشغول ختم قرآن، دعا، نماز و رکوع و سجود است.
بُریر با عبدالرحمن مزاح میکند. عبدالرحمن به او میگوید این ساعت و این وقت؛ تو را با مزاح چه کار؟ او پاسخ میدهد من هیچ گاه اهل سخنهای باطل نبودهام اما در این ساعت اگر شادم به خاطر شوق وصال است که هر چه زودتر این قوم ما را با شمشیرهایشان به شهادت برسانند و ما در بهشت آرام گیریم.
اباالفضل در حال پاسداری از خیام و علی اصغر در آغوش مادر به آرامی خوابیده است. مادری مشغول شانه زدن به گیسوان دختر کوچکش است.
زینب گاه مراقب حال برادرزاده است که بیمار است و گاه دورادور چشم به حسینش دوخته است و میشنود که برادر و امامش "یا دهر اف لک من خلیل" میخواند و از بیوفایی روزگار سخن میگوید.
اما حسین علیه السلام نجوایی عاشقانه نیز با خداوند دارد که جز خودش و خدایش کسی از حقیقت آن باخبر نیست.
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمهی عنایت نگهی به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد