بسم الله الرحمن الرحیم
شب چهارم محرم الحرام 1435- مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
تلاوت آیات 101 تا 105 سوره مبارکه انبیاء
از کوفه مرد با دل بی تاب می رسید
دریای عشق تشنه، لب آب می رسید
یک نامه از حبیب به دستش رسیده بود
از این سبوی می زده سیراب می رسید
"حی علی الصلاة" صدای اذان کیست؟!
دلداده ای به مسجد و محراب می رسید
یک حلقه دورِ خاتم پیغمبری زدند
این پیر نیز در صف اصحاب می رسید
شب ها برای خواندن قرآن که می نشست
آن روزها سوره احزاب می رسید
تا در وفا به عهد زبانزد شود حبیب
یک کربلا به تیره اعراب می رسید
***
این بی قرار، عرصه برایش عجیب نیست
شمشیر با شکوفه زخمش غریب نیست
هر کس که نام لیلی او را شنیده است
از وادیِ جنون ، دلِ او بی نصیب نیست
دیده ست در میان دو انگشت او بهشت
اینها برای عاشق او دلفریب نیست؟!
لشکر میان همهمه از خود سوال کرد:
این پیرمردِ پُر دل و جرات حبیب نیست؟!
این آیهها که روی لبش موج می زند
امواج آیه آیه "امن یجیب" نیست؟!
گل زخم یا ستاره به جسمش رسیده است؟!
این آسمان که هست کنارش طبیب نیست؟!
این شور و شوق چیست مرا مست می کند؟!
این عطر ، عطر دلکش او عطر سیب نیست؟!
فاطمه نانی زاد
داستان یاران از آغاز تاریخ همواره مایه عبرت بوده است. خداوند از یارانی یاد کرده است که مایه نصرت انبیای الهی بوده اند.
تاریخ بیوفایی یارانی را به چشم دیده است و از این رو حق دارد زینب اگر که نگران باشد مباد برادرش حسین همچون حسن علیهماالسلام یارانش تنهایش بگذارند. امام او را این گونه دلداری داد که زینبم نگران نباش ایشان را آزمودهام و میدانم که همچون کوه استوار و بشکوه خواهند ایستاد.
و در شب عاشورا به آنان فرمود اصحابی باوفاتر از شما نمیشناسم.
نه تنها اباعبدالله در راه رسیدن به کربلا و نیز شب عاشورا ایشان را آزمود؛ تاریخ نیز این بزرگ مردان را آزموده بود و اینان سربلند از امتحانات الهی بیرون آمده بودند و از این رو بیجهت نبود اگر آن وعده نیکوی الهی که برای یاران حسین علیه السلام رقم خورده بود این گونه بر زبان امیرمؤمنان جاری شد که "مصارع عشّاق، شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم من بعدهم." مکان به زمین افتادن عاشقانی که هیچ یک از گذشتگان به آنان نخواهند رسید و آیندگان نیز به آنان نخواهند رسید.
چه امتحانات سختی را هر یک پشت سر گذاشته بودند تا به توفیق یاری پسر دختر رسول خدا نائل آمدند. برخی همچون شوذب بن عبدالله از امتحان سخت جمل، صفین و نهروان در رکاب امیرمؤمنان سربلند بیرون آمدند.
دیگر بماند بریر بن خضیر همدانی...معلم قرآن کوفه
بماند حبیب بن مظاهر اسدی...یار فقیه امام حسین علیه السلام
بماند....
بماند....
بماند....
آنگاه که از این امتحانات سربلند بیرون آمدند وعده نیکوی پروردگار را به عیان مشاهده کردند.
ان الذین سبقت لهم منا الحسنی اولئک عنها مبعدون.
فرمودند یاران حسین علیه السلام در کتابی نزد ما مکتوبند.
و راه همچنان باز است که موعود موجود را نیز یارانی باید چون یاران سیدالشهداء...
و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتیم که: زمین را بندگان شایسته ما به میراث مىبرند.
نظر بدهید |
بسم الله الرحمن الرحیم
شب سوم محرم الحرام 1435- مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
تلاوت آیات 35 تا 37 سوره مبارکه آل عمران
حق خواسته که دست عطا داشته باشی
بالا بنشینی و گدا داشته باشی
والله که حق است که در جمع بزرگان
بالای سر عمّه تو جا داشته باشی
رزّاقی و روزی خور این سفره دوعالم
ای کاش برایم تو غذا داشته باشی
تو جمع صفاتی تو خودت جلوه ذاتی
باید حرمی نزد خدا داشته باشی
از آن همه شهزاده ارباب تو باید
مخصوص خودت صحن و سرا داشته باشی
گر قصد کنی نیل شکافی به نگاهی
محتاج نباشی که عصا داشته باشی
تو فاتح شامی سزد آن کس که مقامت
فرمانده ی کل قوا داشته باشی
پیغمبر عشاق حسینی و عجب نیست
صد تازه مسلمان همه جا داشته باشی
ای کاش که در رهگذر عرش؛ توقف ...
....در بین حسینیه ما داشته باشی
سید حسین جلیلیان
داستان از جاهلیت شروع شده بود که وقتی به مردی بشارت تولد دختر داده میشد از شدت خشم سیاه میشد و با خود فکر میکرد که حال باید چه کند؟ آیا با خواری و سرافکندگی او را نگاه دارد یا آن که در این ننگ را در زیر خاک پنهان نماید.
خورشید پیامبر رحمت و مهربانی طلوع کرد و با بوسیدن دست دختر به همگان نشان داد که دختر نه تنها مایه سرافکندگی نیست بلکه انیس و مونس تنهایی پدر است.
اما مردمان بعد پیامبر دیگر بار به دوران جاهلیت بازگشتند و دین را چون پوستینی وارونه کردند که نه زیبایی داشت و نه گرما.
حسینعلیهالسلام نوه همین پیامبر دیگر بار باید همچون جدش در جاهلیتی این بار آمیخته با نام اسلام بعثتی بدون وحی را آغاز کند و دین راستین را به مردمان بشناساند و از این رو در شگفت نباید بود اگر او نیز رسالت عظیم خود را از بیست و هفتم ماه رجب یعنی سالروز بعثت نبوی آغاز کند و به مردمان به گرداب جاهلیت فرو رفته دگر بار ارزش و مقام زن را یادآوری کند. با همین منطق است که سخن مردمانی که او را از به همراه بردن خانواده نهی میکردند رنگ میبازد چرا که آن چه در ذهن حسین علیه السلام میگذرد دیگران از آن بی خبرند. او به خوبی میدانست که کسی میتواند رسالت عظیم حسینی را تکمیل کند همین زنان و دختران حرم رسول الله در سایه هدایت امام سجاد علیه السلام هستند.
اباعبدالله علیه السلام به خوبی داستان نذر مادر مریم را به خاطر داشت که آنچه در رحم داشت برای خدمتکاری حرم الهی نذر کرده بود اما وقتی فرزندش دختر شد به پروردگار عرض کرد خداوندا آن چه به من عطا کرده ای دختر است و تو خود بهتر میدانی که دختر همچون پسر نیست. اما خداوند چیزی میدانست که مادر مریم از آن بی خبر بود. لذا نذر او را به نیکویی پذیرفت و مریم را به مقامی رساند که نه تنها برکت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام را با خود به همراه داشت بلکه بهانه تولد یحیی نیز همو بود چه که خداوند فرموده است هر بار که زکریا در محراب مریم داخل میشد نعمت های الهی را نزد او مییافت و آنگاه که به لطف الهی نسبت به مریم آگاه شد دعا کرد که خداوندا مرا نیز فرزندی صالح عطا کن.
اما انجام این رسالت چندان هم برای رقیه ارزان نبود. سربسته بگویم که به بابا گفت:
من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم
آخر شکسته دشمن دندان شیری ام را
بسم الله الرحمن الرحیم
شب دوم- مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
ورود به کربلا- تلاوت آیات 78 تا 82 سوره مبارکه اسراء
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت
حس غم جدایی این دشت لاله خیز
بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت
فالی زدم به مصحف پیشانی ات حسین
آیات غربت تو دلم را فرا گرفت
در این حسینیه که همان عرش کبریاست
حق امتحان ز قافله ی انبیاء گرفت
تنها دلیل بودن من سایه ی سرم
زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت
بین خیام خیمه ی عباس دیدنی است
شکر خدا رکاب مرا آشنا گرفت
تا وقت هست حلقه ی انگشتری در آر
از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت
وای از دل رباب که بیند به جای آب
تیر سه پر به حنجر شش ماهه جا گرفت
اینجا درخت و نیزه تفاوت نمی کند
هر یک به سهم خویش نشان تو را گرفت
تو ناله می زنی عوضش سنگ می زنند
وای از دمی که دور تو را نیزه ها گرفت
وای از شتاب دست پلیدی که عاقبت
زیور ز گوش دخترکان بی هوا گرفت
حتی مدینه این همه زجرم نداده بود
یک نیم روز جان مرا کربلا گرفت
احسان محسنی فر
***
کربلا را داستانی عجیب است هم از این جهت که به فرموده امام معصوم قطعه ای از بهشت بوده است که خداوند آن را در زمین به ودیعت نهاده است و آن گاه که زمین با زلزله قیامت به شدت به لرزه درآید به جایگاه اصلی خود بازگردانده خواهد شد و هم از آن جهت که قدمگاه انبیای و اولیای الهی بوده است؛ قدمگاه آدم و جاری شدن خون از پایش، یادآور نوح و متلاطم شدن کشتی اش؛ قدمگاه عیسی و یارانش و قدمگاه امیرمؤمنان علی علیه السلام که نقل شده است در جریان جنگ صفین به کربلا رسید بسیار گریست تا آن جا که جملگی یاران از گریه ایشان گریستند و فرمود لحظاتی که خواب چشمانم را درربود فرزندم حسین را به خواب دیدم که در دریای خون غوطه ور شده است اما فریاد استغاثه او را کسی پاسخ نمیدهد.
و حسین علیه السلام در آستانه ورود به سرزمین موعود است...
شاید با خود زمزمه میکند: "وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً (80) پروردگارا! مرا [در هر کار و شغلى] به نیکى وارد کن و به نیکى بیرون آور و برایم از نزد خود نیرویى یارى دهنده قرار ده.
یا حسین اگر مردمان به ندای هل من ناصرت لبیک نگفتند در عوض خداوند سلطانی یاریگر را برای انتقام خونت و اتمام کارت قرار داده است که همان مهدی آل محمد است.
با سلام به همه دوستان توفیقی شد تا در این شبها مجدداً در هیئت میثاق با شهدا خدمتی به عزاداران امام حسین علیه السلام کنم. یادداشتهایی که برای برنامه روایتگری در مقدمه قرآن برداشته ام را مثل سال قبل قرار داده ام انشاالله مفید باشد. ببخشید اگر گاه اشعار تکراری هست. انشاالله دوستان هم در معرفی شعر خوب حقیر را یاری کنند. ارادتمند
شب اول محرم الحرام 1392- مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
با تو شروع میکنم ای ابتدای من
ای جلوه خدایی بیانتهای من
پایان راه تو به خدا ختم میشود
از راه کربلاست مسیر خدای من
لحظه به لحظه محضر زهرا رسیده است
رنگ خدا گرفته اگر گریههای من
از روی فرشهای حسینیه عزا
تا عرش میرود اثر ردپای من
شکر خدا که در دهه آخر الزمان
خرج تو میشود نفس من صدای من
این گریه برای تو کفاره من است
این راه توبهای است برای خطای من
«این چه خبر حُزنی است نهفته در نام تو که بیاختیار، دلها را میشکند و اشک را در پشت پلکها بیقرار میکند؟ این چه غم شگرفی است که تداعی خاطرة جانگداز تو بر قلبها مینشاند و جگرها را خواه ناخواه به آتش میکشاند؟ آدم که برای پذیرش توبة خویش، خدا را به اسمای حسنای او سوگند میداد وقتی به نام تو رسید «یا محسن بحق الحسن و الحسین» بیاختیار دلش شکست ... از جبرئیل پرسید که چه سِرّی است در این نام که فرق دل را میشکافد و آسمان چشم را بارانی میکند؟ آن گاه جبرئیلعلیهالسلام مصیبت عاشورای تو را بیان کرد. آدم سیر گریست و تازه به راز «إنی أعلم ما لاتعلمون» خداوند پیبرد.»[1]
سلام بر مسلم، شهید پیشگام نهضت حسین علیه السلام، او که به درستی به راز معیت با امام پی برد و به تماشا نشاند استجابت این خواسته زیارت عاشورا را که: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْن؛ چرا که فهمید معیت با امام نه به معنای بودن جسم در کنار اوست بلکه اصل قلب آدمی است که با امامش باشد. تجلی این معیتش را نیز ترجیح خواشته امام بر خواسته خویش قرار داد و با آن که از عمق خواهان بودن در کنار امام حسین علیه السلام بود اما تمثیل امر امام را معنای حقیقی تبعیت از او میدانست.
اما داستان مسلم درس دیگری نیز دارد و آن نهراسیدن در مقابل خیل دشمن است. او در این عرصه نیز به نظاره نشاند فرمایش امیرمؤمنان را که فرمود: در مسیر حق از قلت یاران نهراسید. او چونان مولایش علی علیه السلام بود که در زیارت روز غدیر میخوانیم: انت القائل لا تزیدنی کثرة الناس حولی عزة و لا تفرقهم عنی وحشة؛ یا علی تو بودی آن که گفت اگر همه مردم به دور علی گرد آیند بر عزت او افزوده نخواهد شد و تنها گذاشتنشان نیز او را وحشت زده نخواهد کرد. چرا که خداوند همواره با اوست
مسلم نه آن گاه که کوفه به دورش حلقه زدند و او نامه امام را برای ایشان خواند و آنها گریستند خداوند را از یاد برد و نه آنگاه که همین مردمان نه تنها تنهایش گذاشتند- که ای کاش این گونه بود- بلکه مقابلش شمشیر به دست گرفته و جنگیدند از یاد خدا غافل شد.
مسلم تجلی این آیات قرآن کریم بود که الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل.ولى [این تهدید] بر ایمانشان افزود، و گفتند: خدا ما را بس است، و او نیکو وکیل و کارگزارى است.
و مسلم به راستی شیعه علی علیه السلام بود...
بسم الله الرحمن الرحیم
مدتها ذهنم مشغول این نکته بود که اگر بناست ما در ماههای دیگر پاک شویم؛ چنانکه «از عبد السلام بن صالح هروى، مروى است که گفت در روز جمعه آخر ماه شعبان بر حضرت على بن موسى الرضا (ع) وارد شدم بمن فرمود اى ابا صلت بیشتر از ماه شعبان گذشت و این جمعه آخر آن ماه شریف است پس هر مقدارى که گذشته از این ماه کوتاهى کردهاى در عبادت در باقى از این ماه تدارک و تلافى کن و بر تو باد باقبال کردن و اهتمام نمودن در امرى که از براى تو مهم بوده و منفعتى بحال تو داشته باشد و ترک نمودن آنچه مهم نباشد پس زیاد دعا و استغفار کن و تلاوت کن قرآن را و از گناهان خود توبه کن تا اینکه ماه خدا به تو رو کند و تو خلوص داشته باشى نسبت به خداى عزوجل و از مخلصین باشى و امانتى در گردن خود نگذار مگر آنکه ادا کنى و کینه در قلب خود جاى نده مگر آنکه بیرون برى و قصد نکن ارتکاب مناهى را مگر آنکه خود را از آن بازدارى و از خدا پرهیز کن و در امور پوشیده و آشکار خود بر او توکل کن.»[1] پس کار ویژه ماه مبارک رمضان در این بین چیست؟ چرا خداوند ماه مبارک رمضان را قرار داده است؟
به نظر میرسد بتوان گفت تفاوت ظریفی که در جای جای قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است پاسخی درخور برای این سؤال باشد.
یک بار فرمود «لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِم»[2] و در جای دیگر فرمود: «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّه»[3] و نیز این که فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه»[4] و یا این که مثل برخی این است که برایشان بهشت است «لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ»[5] و برخی خودشان بهشت اند: فَأَمَّا إِن کاَنَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ* فَرَوْحٌ وَ رَیحَْانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیمٍ»[6] برخی به آنها شراب بهشتی نوشانده میشود:«یُسْقَوْنَ مِنْ رَحیقٍ مَخْتُومٍ» و برخی پرودگارشان خودش به آنها شراب مینوشاند: «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»
مولانا هم در دیوان شمس فرمود:
عیسی، مِسَت را زر کند، ور زر بود گوهر کند
گوهر بود بهتر کند بهتر ز ماه و مشتری
[1] ابن بابویه، محمد بن على - آقا نجفى اصفهانى، محمد تقى، عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه آقا نجفى، 2جلد، انتشارات علمیه اسلامیه - تهران، چاپ: اول، بى تا، ج 2 ص 288
[2] الانفال/4
[3] آل عمران/163
[4] النساء/136
[5]آل عمران/198
[6] الواقعه/88 و 89
بسم الله الرحمن الرحیم
شب سوم
تلاوت قرآن: آیات 38 تا 44 سوره مبارکه احزاب+ سوره مبارکه کوثر
شعر:
وقتی غمت همیشه به عالم مقدس است
هر ماه مثل ماه محرم مقدس است
هم در مرام عشق و هم در مسلک شعور
این غم به صد ادله محکم مقدس است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
تنها به عشق کرب وبلا غم مقدس است
سینه زنی و گریه بماند به جای خود
پیراهن عزای شما هم مقدس است
تا آیه های اشک غمت هست غصه چیست
این قصه مثل سوره مریم مقدس است
معراج کربلا به خدا هیئت است و بس
این روضه های فاطمه ای بس مقدس است
چون که فقط برای شما گریه می کنم
چشمم شبیه چشمه زمزم مقدس است
این دوره هم نشستن ما پای روضه ها
از عصر قبل دوره آدم مقدس است
عبد خدا شدم من اگر هیئتی شدم
با مهر کربلاست نمازم مقدس است
پایین پای بیرق تو هیئت خداست
پس مرگ زیر سایه پرچم مقدس است
شاعر: مصطفی متولیان
×××
متن:
به نام خداوند بخشنده مهربان
قبول که حسین علیه السلام باید میرفت تا دین جدش باقی بماند. اما دیگر چرا طفلی سه ساله را با خود میبرد؟ این سؤال نه اکنون که همان زمان که امام در آستانه خروج از مکه بود از ایشان پرسیده شد. امام شاید نمیتوانست بگوید چرا؟ نمیتوانست بگوید بردن طفل خردسال و کودک شیرخواره به همگان نشان خواهد داد اعماق وجود انسانهایی پست را که دلی سختتر از سنگ برایشان باقی مانده است. به همگان نشان خواهد داد که سقوط چقدر حتمی و نزدیک است. سقوطی به خاطر ایستادن مقابل حجت خدا و امام زمان. سقوطی از سوی کسانی که روزگاری در صف مجاهدان و شمشیرزنان اسلام بودند اما اکنون کارشان به جایی رسیده است که به طفلی خردسال و کودکی شیرخوار رحم نمیکنند. او اینک دختر کوچکش را با خود میبرد تا او رسالت زهرایی خویش را در لرزندان پایههای کاخ ستمگران در نیم شبی در خرابه به انجام رساند و با اقتدای به فاطمه سلام الله علیها خطری را که جامعه اسلامی را تهدید میکند که همانا ایستادن در مقابل ولی خدا و کنار زدن او از صحنه حاکمیت جامعه است فریاد زند.
در نام رقیه فاطمه پنهان است
ازاین دو یکی جان و یکی جانان است
در روی کبود هر دو پیداست خدا
آیینه بزرگ و کوچکش نیز یکی است
رقیه ای که با سر پدر نجوا کند:
یا أبتاه من ذا الذی خضّبک بدمائک؟ یا أبتاه من ذا الذی قطع وریدک؟ یا أبتاه، من ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی؟ یا أبتاه مَن للیتیمة حتّى تکبر؟ یا أبتاه مَن للنساء الحاسرات؟ یا أبتاه مَن للأرامل المسبیّات؟ یا أبتاه مَن للعیون الباکیات؟ یا أبتاه مَن للضائعات الغریبات؟ یا أبتاه مَن للشعور المنشورات؟ یا أبتاه مَن بعدک واخیبتاه، یا أبتاه من بعدک واغربتاه، یا أبتاه لیتنی لک الفداء، یا أبتاه لیتنی قبل هذا الیوم عمیاء، یا أبتاه لیتنی وسدت التراب ولا أرى شیبک مخضّباً بالدماء. ثمّ وضعت فمها على فم الشهید المظلوم، وبکت حتّى غشی علیها، فلمّا حرّکوها فإذا هی قد فارقت روحها الدُّنیا.(مع الرکب الحسینی من المدینة الی المدینة، ج 6 ص 220)
ای نغمه ات تسلی این داغدارها قرآن بخوان قرار دل بی قرارها
شب دوم
قرآن: آیات 124 تا 126 سوره مبارکه بقره
با تو شروع میکنم ای ابتدای من
ای جلوه خدایی بیانتهای من
پایان راه تو به خدا ختم میشود
از راه کربلاست مسیر خدای من
لحظه به لحظه محضر زهرا رسیده است
رنگ خدا گرفته اگر گریههای من
از روی فرشهای حسینیه عزا
تا عرش میرود اثر ردپای من
شکر خدا که در دهه آخر الزمان
خرج تو میشود نفس من صدای من
این گریه برای تو کفاره من است
این راه توبهای است برای خطای من
از من نیاز میرسد و از تو ناز، عجب
دردسری شده سفر کربلای من
شاعر: علی اکبر لطیفیان www.rouzeh.blogfa.com
متن:
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداوند برای رشد آدمیان آنان را در بوتههای امتحان میآزماید. حتی خلیل خود، ابراهیم، را نیز آنگاه به مقام امامت رساند که او از امتحانات الهی سربلند بیرون آمد. همچون درافتادن به آتش، دل کندن از همسر و فرزند خردسال، قربانی کردن فرزند جوان و رعنایش.
ابراهیم که از این امتحانات سربلند بیرون آمد امام شد و مستجاب الدعوة. اینک نوبت او بود که دست به دعا بردارد و از خداوند چیزی بخواهد. دعا کرد پرودگارا مکه را سرزمینی امن و آرام قرار ده و ساکنانش را از آنانکه مؤمنند روزی بسیار ده. پرودگار فرمود دعای تو را اجابت میکنم اما کافرنعمتان را اگرچه چند صباحی برخودار خواهم کرد اما به زودی عذابی دردناک را بر آنان مسلط مینمایم.
اما غربت داستان اینجاست که حسینعلیه السلام که امام است و لابد خداوند او را به امتحاناتی سخت آزموده تا او را بدین مقام رسانیده است، در این سرزمینِ امن امنیت نداشت. چنانکه خودش فرمود مردمانی زیر لباس احرامشان شمشیر پنهان نمودهاند و کمر به احرام، نه، که به قتل من بستهاند. اما من خوش ندارم حرمت حرم به واسطه من شکسته شود. بگذار حسین در جایی دیگر به شهادت برسد اما امنیت این سرزمین و حرمت آن لکهدار نشود.
حسین علیه السلام تا آخرین لحظه زندگی در حال امتحان بود. وعده قطعی خداوند نیز این بود که همگان امتحان خواهند شد آن هم امتحاناتی سخت: احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون. آیا مردمان گمان کردند همین که گفتند ایمان آوردیم رها میشوند و دچار امتحانات سخت نخواهند شد.
حال که این چنین است و وعده قطعی خداوند بر امتحان تعلق گرفته است آن هم امتحانی سخت.
یا حسین! ما با تو عهد میبندیم که این راه را با تو طی کنیم و میدانیم تنها کشتی تو و سفینة النجاة توست که میتواند ما را به سلامت از امتحانات آخرالزمان به ساحل نجات برساند.
ای نغمهات تسلی این داغدارها قرآن بخوان قرار دل بیقرارها
این شبها در هیئت میثاق با شهدا حجة الاسلام پناهیان موضوع جایگاه اباعبدالله الحسین علیه السلام در عالم هستی را برای دهه اول در دانشگاه امام صادق علیه السلام انتخاب کرده اند و این حقیر قبل از سخنرانی ایشان در مقدمه قرائت قرآن توضیح مختصری پیرامون آیات عاشورایی قرآن کریم میدهم. تلاش بر این بوده است که آیاتی متناسب با موضوع سخنرانی و روضه هر شب انتخاب شود. جهت استفاده دوستان اشعار انتخابی را به همراه متن ادبی همراه آن تقدیم میکنم امیدوارم منت بگذارید و کاستی ها را متذکر شوید تا اصلاح گردد.
شب اول
قرآن: آیات 30 تا 37 سوره مبارکه بقره
شعر:
این چشمها برای که تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
پیراهن محرم من را بیاورید
دارد زمان هیأت من دیر میشود
با روضه حسین نفس تازه میکنم
وقتی هوای شهر نفسگیر میشود
میآیم از کدورت و اشک عزای تو
سرچشمه طهارت تصویر میشود
من دستمال گریه خود را نشستهام
چون آب هم به نام تو تطهیر میشود
اشک تو تا همیشه جوان میچکد حسین
چشم من است اینکه چنین پیر میشود
من تازه تشنه میشوم و گریه میکنم
وقتی زگریه چشم همه سیر میشود
ایمان به دست معجزه غم بیاورید
پیغمبری که باعث تکفیر میشود
این قطره نیست آینه توست یا علی
در اشک ما حسین تو تکثیر میشود
شاعر: رضا جعفری www.savadeayene.blogfa.com
متن:
به نام خداوند بخشنده مهربان
ای رسول ما یاد آر آن زمانی که پرودگارت به ملائکه فرمود من در زمین نمایندهای خواهم گذاشت. ملائکه گفتند پرودگارا آیا کسی را در زمین قرار میدهی که در آن فساد و خونریزی به راه بیندازد. اگر برای تقدیس و تسبیح است ما این کار را انجام میدهیم. و خداوند فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید. ملائکه در انتظار پاسخ به این سؤال ماندند تا آن که حسین عازم کربلا شد.
«این چه خبر حُزنی است نهفته در نام تو که بیاختیار، دلها را میشکند و اشک را در پشت پلکها بیقرار میکند؟ این چه غم شگرفی است که تداعی خاطرة جانگداز تو بر قلبها مینشاند و جگرها را خواه ناخواه به آتش میکشاند؟ آدم که برای پذیرش توبة خویش، خدا را به اسمای حسنای او سوگند میداد وقتی به نام تو رسید «یا محسن بحق الحسن و الحسین» بیاختیار دلش شکست ... از جبرئیل پرسید که چه سِرّی است در این نام که فرق دل را میشکافد و آسمان چشم را بارانی میکند؟ آن گاه جبرئیلعلیهالسلام مصیبت عاشورای تو را بیان کرد. آدم سیر گریست و تازه به راز «إنی أعلم ما لاتعلمون» خداوند پیبرد.»(مقدمه کتاب آفتاب در حجاب نوشته استاد سیدمهدی شجاعی)
و این چنین داستان حسین علیه السلام و تجلی او در زمین آغاز شد...
ای نغمهات تسلی این داغدارها قرآن بخوان قرار دل بیقرارها
کم کم سیاهی علمت دیده میشود
آثار خیمه های غمت دیده میشود
افتاده سینه ام به تپش های انتظار
از روی تل دل حرمت دیده میشود
این روزها که در آستانه ماه محرمیم فرصتی شد تا نوشته ای که مدتها پیش(27 فروردین 1389) آن را نگاشته بودم را به دوستان تقدیم کنم امید که از نظرات عالمانه شان صاحب این قلم را بی نصیب نگذارند.
اساس گفت و گو پیرامون روضه مکشوف به یک دقت نظر برمیگردد و آن،این که «آقا! روضه مکشوف نخوانید چون مردم قسیالقلب می شوند.»
من با این سخن که باید حرمت روضه امام حسینعلیه السلام و به طورکلی مصائب اهل بیتعلیهم السلام حفظ شود کاملاً موافقم. اما
سخن برسر این است که مگرنه این است که حضرت زهراسلامالله علیها شهید شد،امیرالمومنینعلیهالسلام شهید شد وهمین طور بقیه معصومینعلیه السلام جانشان را فدا کردند برای هدفی بالاتر وآن هدف به سعادت رسیدن مردم درمقیاس جامعه توحیدی بود (این جامعه توحیدی آن قدر مهم است که همینکه یک گروه ادعا کردند که میخواهند جامعه باشند و توحید را تحقق بخشند،مورد امتحانات الهی قرار گرفتند و حجم زیادی از داستانهای قرآن هم به این عدهیعنی همان بنی اسرائیل تعلق یافت. در تأیید این سخن شاید بتوان آیه 4 سورهمبارکه صف را بیان کرد که فرمود:إِنَّ اللَّهَ یحُبُّ الَّذِینَ یُقَتِلُونَ فىِ سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمبُنْیَنٌ مَّرْصُوص و بلافاصله داستان گلایه حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلاماز دست آزار و اذیت های بنی اسرائیل را بیان فرمود.والله العالم ) حال که هدف ایناست پس آیا ما فقط بگوییم امام حسینعلیه السلام شهید شد تا ما گریه کنیم؟!که آنگاه بگوییم روضههای سبک هم اشک مردم را در میآورد پس هدف محقق شد؟!یا این که نه امام حسینعلیه السلام در کربلا همان طور که اوج فضیلتها را به نمایشگذاشت اوج رذیلتها را هم به نمایش گذاشت و با کربلایش به مردم فهماند که کسانیکه دنبال شهوات ودنیاطلبی باشند یا از فدا کردن جانشان، مالشان و حتی ناموسشان
در راه خدا دریغ کنند به چنان درجهای از پستی سقوط میکنند که کارهایی انجام میدهندکه ما به اسم روضه مکشوف آنها را نمی گوییم. نگارنده معتقد است که اتفاقاً باید این کارهارا برای مردم گفت تا مردم بدانند که اگر این ویژ گیها را داشته باشند به چنین درهای از پستیسقوط میکنند تا هم نفرت شنوندگان از دشمنان ولی خدا بیشتر شود و هم بیشتر مراقبخودشان باشند که مبادا آنها نیز به چنین درهای سقوط کنند اما اگر ما به اسم روضه مکشوف(که البته اینها روضه مکشوف است) این کارها را برای مردم نگوییم آن وقت هدف امام حسینعلیه السلامبه طور کامل تحقق نیافته است. آنچه این نظر را تقویت می کند سیره اهل بیتعلیهم السلامبعد از امام حسینعلیه السلام است مثل حدیث امام رضاعلیهالسلام خطاب به ریان بن شبیبکه شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در امالی آن را نقل کرده است؛ یا عبارتی که امام سجادعلیهالسلامدر مجلس یزیدلعنه الله فرمودند که یک جمله آن این است:«أنا ابن المرمل بالدماء» و از همه اینها واضحترزیارت ناحیه مقدسه است که عباراتی عجیب و تکان دهنده دارد. این مطلب که پیرامون روضه مکشوف
گفته شد نه تنها درمورد امام حسینعلیه السلام بلکه درمورد روضه دیگر معصومین خصوصاً حضرت زهراسلام الله علیهانیز هست. به عنوان نمونه شیخ عباس قمیرضوان الله تعالی علیه در بیت الأحزان وقایعی چنان سهمگینو تکان دهنده بیان کرده است که قلم از نوشتن آنها میلرزد و زبان از گفتن آن باز میماند. اما باید اینهابرای مردم گفته شود تا مردم بدانند که انسانهایی میتوانند آن چنان در دره پستی سقوط کنند که کارهایی(نه با نوه پیامبرشان که دختر پیامبرشان ونه بعد از 50 سال از رحلت پیامبرشان بلکه تنها چند روز پس از رحلت پیامبرشان)انجام دهند یا اینکه در مقابل چنین کارهایی سکوت کنند که موی بر اندام انسان بیداردل و دارای فطرت سالم راست میکند.اما با همه این اوصاف نگارنده بر این نکته تأکید می ورزد که حرمت مجلس روضه باید حفظ شود وآن شرایطی که که بایدبرای روضه خواندن فراهم باشد به وجود آورده شود آنگاه گفت که: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍفَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَرَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُون...»
امروز شما ببینید وسایل تبلیغ در دنیا چقدر متنوع شده؛ این طرفِ دنیا یک نفر جوان پاى یک دستگاه کوچک مىنشیند و افکار، تصورات، تخیلات، پیشنهادهاى فکرى و پیشنهادهاى عملى را از سوى هر کسى - بلکه هر ناکسى - از آن طرفِ دنیا دریافت مىکند. امروز اینترنت و ماهواره و وسایل ارتباطىِ بسیار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جاى دنیا مىرسد. میدان افکار مردم و مؤمنین، عرصهى کارزار تفکرات گوناگون است. امروز ما در یک میدان جنگ و کارزار حقیقىِ فکرى قرار داریم. این کارزار فکرى بههیچوجه به زیان ما نیست؛ به سود ماست. اگر وارد این میدان بشویم و آنچه را که نیاز ماست - از مهمات تفکر اسلامى و انبارهاى معارف الهى و اسلامى - بیرون بکشیم و صرف کنیم، قطعاً بُرد با ماست؛ لیکن مسأله این است که ما باید این کار را بکنیم.(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از روحانیون استان کرمان 11 اردیبهشت 84)